سکوتی به وسعت دلتنگی...
ღ♣ஜ♫●•▪Lovely●•▪♫ஜ♣ღ
من يک شکلات گذاشتم توي دستش .او يک شکلات گذاشت توي دستم .
نظرات شما عزیزان:
من بچه بودم . او هم بچه بود. سرم را بالا کردم او هم سرش را بالا کرد . ديد که مرا ميشناسد .
خنديدم . گفت :« دوستيم ؟ »
گفتم : «دوست دوست »
گفت : « تا کجا؟»
گفتم : دوستي که « تا » ندارد !.
گفت : « تا مرگ ! »
خنديدم و گفتم : « گفتم که تا ندارد ! »
گفت : « باشد ، تا پس از مرگ !»
گفتم :« نه نه نه ، تا ندارد !!!!!!!
پاسخ:مرسی عزیزم. *__*
نه با فایرفاکس کار نمی کنه!!!!! :( :(
Power By:
LoxBlog.Com |